۱۳۹۰ اردیبهشت ۹, جمعه

واژه با بوی بوس ِبرهنه زیر لحاف، پشت ِگردن

 ...

نامم را فراموش کنم
دوباره در آینه نگاه کنم
ندانم پیرهن دارم
کلمات دیروز را
امروز نگویم
خانه را برای تو آماده کنم
برای تو یک چمدان بخرم
تو معنی ِسفر را از من بپرسی
لغات تازه را از دریا صید کنم
لغات را شست‌وشو دهم
 بمیرم
آنقدر بمیرم
تا زنده شوم
.




داری گریه می‌کنی؟-
...-